|
10 / 4 / 1398برچسب:, :: 2 PM :: نويسنده : اميد
امید وا رم که
بعد من خوشی نبینی
امید وارم که
هرچه کردی به سرت بیاد یه روزی
....
خیر از عاشقی ندیدم
ای خدا خوشی ندیدم
یه ندا از ته دنیا رسیده باید بمیرم
که دیگه عاشق نباشم
دیگه دلداده نباشم
نباشم تا که یه روز مثل حالا آواره باشم
....
مرگ من شده یه چاره واسه این دل بیچاره
اونی که واسش میمردم دلا کرده پارهپاره
با دروغی که تو بستی دلما آسون شکستی
با خودم گفتم که ای وای به خدا چه قدر تو پستی
....
این چه دردی بود خدا جون دلا کرده درب و داغون
با غم نبودنش دل همیشه بشه پر از خون
با دروغی که تو بستی دلما آسون شکستی
با خودم گفتم که ای وای به خدا چه قدر تو پستی
....
خیر از عاشقی ندیدم
از دنیا خوشی ندیدم
یه ندا از ته دنیا رسیده باید بمیرم
که دیگه عاشق نباشم
دیگه دلداده نباشم
نباشم تا که یه روز مثل حالا آواره باشم
تمام خاطراتمون اشکهای چشمای منه
دیگه باید خواب ببینم دستت تو دستهای منه
اما بدون با عکس تو این روزا را سرمی کنم
خیلی بدی کردی به من محال من ولت کنم
کدوم گلایما بگم یه عمر از تو دلخورم
تو فکر هیچی را نکن من غصه هاتا می خورم
بازم خدا دل منا برای غم نشونه کرد
تو هم برو مثل همه تنهام بزارو برنگرد
اما هنوز من چشم به در
نیستی بی تو من در به در
نیستی ببینی که بی تو تنهام
تو دست گرمت تو اوج سرمام
فکر نمی کردم روز جدایی
به دیدن من تنها نیایی
ساده عشقمو بهش فروختم
وقتی دیدمش بد جوری سوختم
دستم تو دستات نگام می کردی
کاشکی می رفتی حیا نکردی
....
خیلی دلم گرفت ازت دیگه سراغما نگیر
فقط یه عکس ازت دارم بیا اینم ازم بگیر
یه روز می فهمی قدرما اما نمی دونی کجام
بمیرم واسه غربتم محال این ورا بیام
یه عمره بغض تو گلوم
یه آه سردی تو صدام
مهمون نوازی این نبود
خاک خودم دارم می یام
من که دیگه دارم می رم
نگی رفت و حرفی نزد
خدا نگهدارت باشه
گر چه دلم رنجید ازت
.....
یادت می یاد حرفهای من
غم های تو اشک های من
آخه برات من چه کار نکردم
زجرم می دادی دعات نکردم
چه شبها من غصه هاتا خوردم
تو تب می کردی برات می مردم
یادت می یاد من همونی هستم
که شبها تا صبح بیدار می شستم
دستم تو دستات نگام می کردی
کاشکی می رفتی حیا نکردینظرات شما عزیزان: 
 |
|||||||||||
تبادل
لینک هوشمند
